قرار عاشقانه
قرار عاشقانه
قرار بود بیاد منو ببینه دل تو دل خودم نبود باور نداشتم که پیشنهادمو قبول کرده ولی اومد یک مانتو خوشگل یک مقنعه مال بیرون شلوار جین آبی وطبق معمول کفش ورزشی یه کیف آرایش ملایم ولی دل منو برده دیگه با یه سلام خیلی مودبانه اومد آرنج کوتاه دستهای ناز و خوشگلش رو تو هوا تکون میداد و چیزهایی تعریف میکرد منم مات و مبهودروبرو نشسته بود هر چی میگفتم قبول میکرد و میخندید به خودش خیلی مطمعن بود بهش میگفتم خنده ات خیلی خوشگله حیفه آدم خرابش کنه بهش میگم تو فقط بخند من نگات کنم خجالت میکشید و میخندید بهش میگم خیلی نازی اصلا تا حالا کسی بهت گفته و دستشو میزاره دهنش و دوباره میخنده و منم گفتم اون خیلی را باید حذف کنی میگه حذف کردم دیگه میگم تاثیری که تو وقتش گذاشتی یهویی پاک نمیشه پیش یه آقای کار میکنه میگه بیکار تو خونه نشستن بهتره درسته پولی نداره ولی وقتمو پر میکنه دایم فقط ناخونهاشو میجوه میگم ناراحتی استرس داری معلومه که اعصاب براش نمیزارن به هر چیزی گیر میدن ویر هر چیزی باهاش دعوااز مزاحمش میگه یا باید منو بخوای یا میکشمت عجب آدم هایی نمیدونم مردم زیاد فیلم هندی تماشا کردن دوست داشتنی خرف میزنه فقط گوش میدم من هر چی میگم میخنده اصلا دوتا چیز خوب داره که اصلا با بقیه جداست یکی هر وقت زنگ میزنی ورنمیداره یعنی که خوابه خوشخواب دیگه هر چی میگی میخده عه واجیز میخنده تا فردا خوشخنده است دیگه خیلی دوست داشتنی تعریف میکنه از شیطونی هاش البته نه همش یکم سانسور میکنه کنارش امنیتو حس میکنم قرص آرامبخش میمونه بهش گفتم یه خواهش میتونم بکنم گفت چی میتونم دست مهربونتو ببوسم اونم قبول کرد دست داد منم بوسیدم دستهای مهربونش طعم محبت میدادند میگفت عجله داره و باید بره طبق معمول و من میخواستم برای همیشه بمونه کنارم آرزوهای دور و درازی داشت البته الانم د اره یه چیز خوب هست مثا آقای ما هر چیزی که میخواد فقط یه جواب میدن که خیلی قانع کننده است نه و سر در گم رمضون و بی حالی و گرما ولی روزهاش مقدس و پر برکت آدم فکر میکنه همش عیده عشقم کنارمه خیلی متین و خوب جواب میدادمن از صحبت باهش سیر نمیشدم چشمهاش ابرئهاش موهاش انگار اونی بود که تو خواب میدیم الانم باورم نمیشه اومده کنارم یه جوری قانع است و سرش تو مشکلاتشه دلش پره دوسش دارم باهاش راحتم عین هودمه مثل منه زیاد شوخی میکنم میخنده ولی با ادب میگم اونروز خوب فحش دادیا میگه کی کجا من نبودم اصلا من چیزی گفتم من شمارو نشناختم بله دیگه دیوار هاشا بلنده و خداحافظی کرد و رفت ملکه رویاهام دستشو بوسیدم خجالت کشید ورفت عادت نداشت عشق من بود دیگه چیزی نگفت مهربون و رفت تا بعد
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |